دیکشنری
داستان آبیدیک
ابلاغ کردن
english
1
general
::
communicate
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ابلاغ حکم
ابلاغ در محل اقامت
ابلاغ رسمی
ابلاغ شروع کار
ابلاغ صحیح
ابلاغ غیر رسمی
ابلاغ قانونی
ابلاغ قانونی توقیف اموال مدیون جهت اداء دین (به داین دیگر به تشخیص دادگاه)
ابلاغ قرار
ابلاغ مجازات
ابلاغ مستقیم یا ابلاغ واقعی به شخص یا نماینده مجاز او
ابلاغ واقعی
ابلاغ وزارتی
ابلاغ وقت
ابلاغ وقت دادگاه
ابلاغ کردن
ابلاغ کردن ـ ابلاغ
ابلاغ کردنی
ابلاغ کننده
ابلاغنامه
ابلاغیه
ابلاغیه صحیح
ابلق
ابله
ابلهانه
ابلهی
ابلیس
ابلیسی
ابن
ابن اثیر
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید